بیهوده چشم به در دوخته ای...
پشت در نیست کسـی
نـه صـدای قدمـی
نـه صـدای نفسـی
همه پنجره فریاد شده است
بر سـرم می کوبـد
" که نگاهت نگران غم کیست؟
به چه می اندیشـی؟
من نگفتم که به تنهایی خود عادت کن؟!!!"
شب تاریکـم
بر پنجـره آورده فشار
به خیـالم که تو خواهی آمد
چشـم از در نتوانم برداشت
پنجـره تلـخ و عبـوس
همـه فریـاد شده است
"بیهوده چشم به در دوخته ای...."
نظرات شما عزیزان:
[ یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:شعر کوتاه,شعر عاشقانه,, ] [ 17:55 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]
[